پنجره رو به تنهایی
پیش از مطالعه ی مطلب لطفا دقت فرمایید که مطلب دارای گروه سنی بالای سال میباشد . از رعایت گروه سنی شما سلامت جامعه جاری خواهد شد.
از جاش بلند شد و به سمت پنجره ی خونه رفت ، پشت پنجره ایستاد و به آسمون نگاه کرد هوا کمی برفی بود ولی کاملا مشخص بود که بیرون هوا سرده چون رد نفس های بازدمش روی شیشه دنیا رو براش تار میکرد ، شاید میشد اسمش رو تاری از نوع بخار دونست.
سمت نگاهش آهسته به پایین اومد و خیابون خیس رو نگاه کرد
چشماش افتاد به کافه ی رو به رویی
کافه ی جالبی بود جلوش کاملا شیشه ای بود و شیشه هاش دودی بود از بیرون کمی داخل قابل دیدن بود ، روی همون شیشه ی دودی یه کافه ی انگلیسی نوشته شده بود که با نور قرمزش گاهی روشن و گاهی خاموش میشد.
کاملا نگاهش به کافه بود یه مبل دو نفره جلوی شیشه بود که یه پسر تنها روی یکی از مبل ها نشسته بود و ساعتش رو چک میکرد
از رفتارش کاملا مشخص بود که منتظر کسیه.
با ما در ادامه ی مطلب همراه باشید
درباره این سایت